من یک کاراگاه هستم اسم من ستو هست من یک دسیار دارم اسم دسیارم میدو هست اون چینی هست اون کبربند مشگی دارد ما یک پرونده داریم اسم پرونده دریاه سبز است ما توی اواپیما هستیم داریم میریم به سوی برزیل چون ان جا
دریاچه سبز است سیتو یک استریپس سفارش داده میدوهم نانو ماست مخره ما در هال خردن عذا هستیم تقربن پنج دقیق دیگر میرسیم داریم هازر میشیم دارم از هوا پیما پیاده میشیم دارم میریم هتل خوب رسیدم .با صاحب هتل رفتیم دریاچه سبز را دیدیم درباری دریاچه سبز با ادم های اون منطقه صحبت کردم یک شون گفت هیشکی جرئت نداره وارده دریاچه بشه خوب خانوم جینی مرسی خوب ادو تو برو توی دریاچه باشه سیتو . خوب ادو رفت توی دریاچه 10 دقیق دیگه ادو اومد گفت فقت یک لاپ بود خوب دیگه کارمان تمام شود برگردیم به یسلند خیلی کشنم .
+ نوشته شده توسط بهراد آسیان در یکشنبه دوازدهم آذر ۱۳۹۶ و ساعت 13:30 | ادامه ی داستان...
ادامه مطلبما را در سایت ادامه ی داستان دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : behrad-asian بازدید : 162 تاريخ : يکشنبه 10 دی 1396 ساعت: 3:28