ادامه ی داستان

ساخت وبلاگ
داره حوصله ام سر میره   دنبال هیجان میگردم میخا برم یک بانک را بزنم ینجوری هسلم سر نمیره من رفتم  2 ساعت بعد الان پلیس دنبال من  هستن هداقل 100 ماشین پلیس دنبالمن اخه امن  ترین بانک جهان بود دار خابم میاد انگار دست ول کن نیستن انگار باید خودم را مورفی کنم من رفتم 24ساعت بعد من تا 200 سال دیگ میام بیرون ادامه دارد ادامه ی داستان...
ما را در سایت ادامه ی داستان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : behrad-asian بازدید : 93 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 18:20

200سال بعد من از زندان برگشتم.من اندازه ی پام ریش در ورده بودم . صورتم پر از چروک شده بود.می دونید چکار میخام کنم؟ میخام برم بهشت باید برگردم به همون روز که درخت بودم .یانه میشه برم ان جادوگر را پیداکنم از شهر گذشتم از جنگل تاریک گذشتم از بیکران گذشتم تا برسم به جادوگر .رسیدم، دیدم یک ادم انجاست ازش پرسیدم ایا می دانی جادوگر کجاست؟ گفت برگرد خانه ات رسیدی خانه ات صدایش کن . باشه وای دوباره باید برگردم . ادامه ی داستان...
ما را در سایت ادامه ی داستان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : behrad-asian بازدید : 95 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 18:20

سلام من  یک معلم هستم. اسم من عصبانی هستمن یک شنبه می خوام برم بزرگ ترین مدرسه. می  خام ان جا معلم گری کنم از یکی شنیدم که بچه ها ان جا دیر با معلم دوست می شند حالا میخام برم. خوب کتم را بپوشم و از درخانه بیرون بروم  و سوار ماشین یشم و برم مدرسه...حا ادامه ی داستان...ادامه مطلب
ما را در سایت ادامه ی داستان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : behrad-asian بازدید : 101 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 18:20

من یک کاراگاه هستم اسم من ستو هست من یک دسیار دارم  اسم دسیارم میدو هست اون چینی هست اون کبربند مشگی دارد ما یک پرونده داریم اسم پرونده دریاه سبز است ما توی اواپیما هستیم داریم میریم به سوی برزیل چون ان جا دریاچه سبز است سیتو یک استریپس سفارش داده میدوهم نانو ماست مخره ما در هال خردن عذا هستیم تقربن پنج دقیق دیگر میرسیم داریم هازر میشیم دارم از هوا پیما پیاده میشیم دارم میریم هتل خوب رسیدم .با صاحب هتل رفتیم دریاچه سبز را دیدیم  درباری دریاچه سبز با ادم های اون منطقه   صحبت کردم  یک شون گفت هیشکی  جرئت نداره  وارده دریاچه بشه  خوب خانوم جینی  مرسی خوب ادو تو برو توی دریاچه باشه سیتو . خوب ادو رفت توی دریاچه 10 دقیق  دیگه ادو اومد گفت فقت یک لاپ بود  خوب دیگه کارمان تمام شود برگردیم به یسلند  خیلی کشنم . + نوشته شده توسط بهراد آسیان در یکشنبه دوازدهم آذر ۱۳۹۶ و ساعت 13:30 | ادامه ی داستان...ادامه مطلب
ما را در سایت ادامه ی داستان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : behrad-asian بازدید : 162 تاريخ : يکشنبه 10 دی 1396 ساعت: 3:28

یک روز از صبح ها گوشی سیتو زنگ میخره سیتو از خاب شیرین پرید و گوشیش را جواب داد گفت بله گفت سلام کاراگاه سیتو من خانوم انه هستم دیشم یک سری کتابام را از خانهم دزدیدن زود بیا انجا کشور پاریس باشه الان با کاراگاه ادو میام  خوب رسیدم پاریس اجب شهر قشنگی هست خوب رسیدم خونی خانوم انه سلام  سلام کاراگاه سیتو خب دزد ازاین جا خارج شده خب ادو ببین سرنخ پیدا میکنی باش سیتو سرنخ سرنخ سرنخ اهان یک تیکی لباس پاره سیتو نگاه کن  ینو از کجا پیداکردی از زیره درخت  خوب بریم انجا وای ان چی بالای درخت ادو فکر کنم یک ادم است سری بیارش پاین خوب تو دزد بودی اره برای چی کتاب هارو  دزدیدی من برای مدرسم چن پول ندارم کتاب بخرم خوب خانوم انه اجازه میدی کتاب هارو امانت بگره باش خوب کاره ما تمام شود. خیلی گروسنم بنزرت خونه عذا داریم فکر کنم. پایان ادامه ی داستان...ادامه مطلب
ما را در سایت ادامه ی داستان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : behrad-asian بازدید : 107 تاريخ : يکشنبه 10 دی 1396 ساعت: 3:28

کاراگاه ادو بلدی این موکاب روبیک رو دوروست کنی ناه کاراگا سیتو باید بریم پیش پرپسر ربیک اون توی بلغارستان زندگی میکن خوب ادو  سریع دوتا بیلت بگیر برای امروز  5 ساعت بعد  رسیدم خوب ادو کجاست یرم توی منطقی پرپسر ها خوب اوناها خونش بریم ززززززززززییییییییییننننننننگگگگگگگگگگگگ انگار کسی جواب نمید بریم توی خونه وای چقدر انجا بهم ریخت هست این جایک نامه هست بریم بخونیم سلام بر هرکی این نامه رو میخونه من درطبقی 1 هستم منو گرفتن بمن میگن فورمول رو یاد بده منم میگم نه بیاد کومک ادو امادی اره سیتو پس بریم شاکا بر تو هم دستا بالا زنگ بزن به فرمامد زنگ زدم گفت پوشت در هستم سریع ببریدشون بیرون خوب پرپسر هالا یادم میدی باشه پایان+ نوشته شده توسط بهراد آسیان در دوشنبه بیست و هفتم آذر ۱۳۹۶ و ساعت 12:56 | ادامه ی داستان...ادامه مطلب
ما را در سایت ادامه ی داستان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : behrad-asian بازدید : 151 تاريخ : يکشنبه 10 دی 1396 ساعت: 3:28

وای برای کمکور باید اماده بشم ادو ولی امتهان برای امروز هست ساعت 5 بدزور ولی سیتو  ساعت 2

ادامه ی داستان...
ما را در سایت ادامه ی داستان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : behrad-asian بازدید : 112 تاريخ : يکشنبه 10 دی 1396 ساعت: 3:28

داره حوصله ام سر میره   دنبال هیجان میگردم میخا برم یک بانک را بزنم ینجوری هسلم سر نمیره من رفتم  2 ساعت بعد الان پلیس دنبال من  هستن هداقل 100 ماشین پلیس دنبالمن اخه امن  ترین بانک جهان بود دار خابم میاد انگار دست ول کن نیستن انگار باید خودم را مورفی کنم من رفتم 24ساعت بعد من تا 200 سال دیگ میام بیرون ادامه دارد

+ نوشته شده توسط بهراد آسیان در سه شنبه بیست و سوم آبان ۱۳۹۶ و ساعت 13:55 |

ادامه ی داستان...
ما را در سایت ادامه ی داستان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : behrad-asian بازدید : 147 تاريخ : سه شنبه 23 آبان 1396 ساعت: 16:36